بابک جمالی

نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 44
نویسنده پیام
zohreh1371 آفلاین

مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
بابک جمالی
چشمم میسوزد پس هنوزم کور نیست/در نگاهم موجی از نور است و اما نور نیست

محو شدن در توهمی به وسعت دیوار چین/کز کرده همچون هزار پا نشسته در میدان مین

در گذار از باد هم بغض هم آغوش همیم/نعره میکشیم بی صدا در این پانتومیم!

دود تریاک شات مشروب چه فرقی میکند/درد تو درد است کردنی را میکند...

گونه هایت جای ماچ با سوز من است/سوز لبم لیک جای نخ با سوزن است

شعر نقطه ای عطف از دید من است/جایی که «با» حروف بی صدای باریدن است!!

سر عشق را بزنی شق میشود نکبت مجنونیت/میکشم به شعر تو را با سر در گونیت

بابک جمالی

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
جمعه 27 دی 1392 - 11:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen &
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
...
ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﯾﺴﺖ / ﻭ
ﭘﺮﯾﺪ ﺗﻮﯼ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﻭ ﺷﮑﺴﺖ ....
ﮔﺬﺷﺖ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺩﺭﺁﻣﯿﺨﺖ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ / ﺧﺰﯾﺪ ﺗﻮﯼ
ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﯿﺲ ﺍﺯ ﺁﺏ
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺩ ﻓﺸﺮﺩ / ﻭ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪ
ﺯﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ
ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ / ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯼ
ﭼﺮﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﺎﺩ ﺍﺳﺖ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻃﻌﻨﻪ ﺧﻮﺭﺩﻡ / ﺑﻪ ﺑﻮﻑ ﮐﻮﺭ
ﮐﺰ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺗﻦ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﻣﻮﺭﯾﺎﻧﮕﯽ ﻭ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻮﺏ / ﺑﻪ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ
ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﻣﺼﻠﻮﺏ
ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ
ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﮔﺎﻧﯿﻢ ﺟﺰ ﻧﻌﺮﻩ ﺳﻼﺣﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﮐﻔﻦ ﺷﺪﮔﺎﻧﯿﻢ ﺟﺰ ﺩﺭﯾﺪﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﺪﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺒﺮ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﭘﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ ﻧﻪ
ﻣﻌﺠﺰﮐﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ / ﻣﺎ ﮐﺸﺘﯽ ﺷﮕﺴﺘﮕﺎﻧﯿﻢ ، ﺍﯼ
ﺑﺎﺩ ﺷﺮﻃﻪ ﺑﺮﺧﯿﺰ
ﻧﺠﺎﺕ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ...
ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﺩ،ﻣﻦ ﺑﺮﺩﻩ ﯼ ﺁﺯﺍﺩﯾﻢ،ﻣﻦ
ﺑﺮﺩﻩ ﯼ ﺁﺯﺍﺩﯾﻢ ...

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
جمعه 27 دی 1392 - 11:11
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
بکش از شعر من و دردو...


بکش از شعر منو درد و مث پک از لب سیگار/مثه مشتم که میشینه بروی سینه دیوار

بکش از شعر منو درد و مثه مستی از تو وودکا/مثه وقتی غزل میشن لغات مبهم کافگا

بذار امشب گناه آلود مثه هیتلر تو آلمان شم/صلیب و, بشکنم با تو غزل گوی لهستان شم

بکش با من مسیح و مست کنار بستر ژاکلین/مث وقتی خدا خوابه تو شعر کاکتوس شاهین

بکش با من صلیبی سرخ برو تندیس آزادی/بذار تعبیر بشه این خواب تو این کابوس رویایی

بکش بشکن تو این بغض رو تو مرگ نازلی شاملو/مثه وقتی که میخونه عدد رو محسن نامجو

شبم درگیر شبها شد پر از شعرایی از یغماس/وقتی غزل سیاه پوشه مهدی و فاطمه هاس

طلایه دار درد باشی لبات از خنده خالی شه/میون گله کوسه تنت مثال ماهی شه

نترس از چهار چوب افکار نترس از بند صلدابه/شعر تو مثل «گذشته» لایق گولدن گلابه

شب شعری شراب آلود مصادف با کریسمس شد/مسیح هم حافظ و میخوند وسرگرم شبی نسخ شد

کنار من سرای سبز پر از شعر خفن میشن/مث وقتی سیاوش ها به خاکستر بدل میشن

از این خاکستر سردم یه شاعر شکل ققنوسم/پر از شعر و پر از دردم که زنده زنده میپوسم

بکش از شعر منو درد و مث مستی از تو وودکا/مث وقتی غزل میشن لغات مبهم کافگا

بکش از شعر منو درد و مثه پک از لب سیگار/ مثه بغضم که میشینه بروی نت های گیتار


امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
جمعه 27 دی 1392 - 11:12
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
.......
بغضمون تو گریه ها می پوسید /سهممون باخت از بردن بود

توی تقدیری که ما می ساختیم/ سهم من فقط عرق خوردن بود

تو نه بردی و نباختی اینبار /مث امشب که نميشه تکرار

به شب برهنگی تن دادی /توی دستای نمور دیوار...

بغض این ترانه قسمت میشه /جای لبهام لباشو باز میبوسی

توی دستام یه ورق خیس از اشک/توی دستاش آروم آروم میپوسی

به آغوش میکشم دیوار و/جای دستات تو تنم جا مونده

کسی که روزی به ماه جون میداد/توی چشمک ستاره ای وا مونده

مث هر بار که به من میگفتی /عشق مث من واژه ای پر ادعاس

مث هر بار که با بغض گفتم /مث تو تعبیری از کازابلانکاس

بابک جمالی..

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 22:13
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
..........
شاعر بی غم نه شاعره نه بی غم!!!

باز در تاریکیه شبهای من/گریه های بی صدا,بغض یه زن!

پشت گوشی هق هقه یک شاعره/یاد عشقی که نمونده باکره

با چه سوزی باز گفتی این منم/چقد حس هرزگی داره تنم!

اشک از من,تنم از اشکم خیس/چیزی بجز هجوم بی کسی با من نیست

حل میشم تو گریه های هرشبت/محو میشم تو صدای شوهرت

شبهای محرم ذرت مکزیکیو/پرسه میزدیم دور تا دور کیو!!

غم داره چشمات یا که چشمم داره غم/من یه مردم که از درد هایم حاملم!!!

زل بزن به شوهرت شبها با یاد من! /و چشماتو ببند از ... با لبهای من

از هم جداییم ولی با هم درد میکشیم/من از سیگار تو از شعرم میکشم و میکشیم

سر به روی دیوار و باز شعر مینویسم/بی صدا گریه میکنم از اشک خیس خیسم....
babak jamali

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 22:14
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
.............
مسیح باز مصلوب....

این مسیح دوباره مصلوب شده
این ز اقنوم مسیحایی خود دور شده

این که اویخته و عریان به صلیب است
در عجب از شفاعت ام یجیب است

چیدمان وحشت از سلاخی او
یادمان روضه ی ربانیه او

در صف حواریون قابله مردی گریخت
در میان همهمه نیچه گریست!!!

ابلهی گفت که فکرش بدرانید
ببریدش به طویله به تلافی بچرانید

زیر لب گفت انا الحق!!!
بنویسید بر این مردک احمق!!!!

که سرانجام دم بسته ی ما گرگ شمال است
سر و جان در کف اخلاص نهادن محال است

عاقبت از تن خود رگ بی رگ بدریم
ما که در گله ی گرگیم محال است بچریم...

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 22:18
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
.......
خودم را جلوی آیینه لخت میکنم
دل به دلخوش های فراموشی میبندم

حالتی گنگ در چشمانم پیداست
دست بر صورت شرمگینم مینهم

پشت پلکانم باز سنگین میشود
دوباره دیوانه وار فریاد میزنم

تو به خر مست بودنم میخندی
درهای ذهن را به حضورت میبندم

تو را چه به خوردن عرق سگی
من خدا را با حال نذار میفهمم

هذیان شعرم تو را به فکر میبرد
من به تو با حال خراب میخندم...

خر مستی...

بابک جمالی

امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 22:19
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
zohreh1371 آفلاین


مدیرکل انجمن
ارسال‌ها : 1194
عضویت: 3 /5 /1392
محل زندگی: خرم آباد
سن: 20
شناسه یاهو: enayat_zohreh
تشکرها : 173
تشکر شده : 33
مواظب خودت باش...
مواظب خودت باش...
زمین مثل کف لیز است
پایت بلغزد مهمان دندان گرگهایی
لاشخورها گرداگرد آسمان حلقه زدند
خنده ی کفتارها امان از دلت میبرد
توله سگی از پشت پاچه ات را میگیرد
کرم ها زیر پوستت جمعشان جمع است
میان سوت و تشویق حاضران به زمین می افتی
ومغزت به دهان سگیت...
که خوش میخورد از افکارت...


امضای کاربر :
هـمـه گفـتـند :"او" کـه رفــت ،
زنـدگی کــن !
ولـــی... کـسـی درک نـکـرد
کــه"او" ... خـود زنــدگــی ام بــود..
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 22:21
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 1 کاربر از zohreh1371 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: mohsen /
ارسال پاسخ



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :

Powered by Tem98 | Copyright © 2009 Rozblog Group